در طبیعتگردی و کمپینگ چی بپوشیم؟
تاریخ انتشار: ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۷۰۲۰۶
کمپینگ و طبیعتگردی قواعد و اصول خاص خود را دارد؛ حتی نحوه پوشیدن لباس نیز در این دست از سفرها نیازمند رعایت برخی نکات است.
کمپ و اردوی تابستانی میتواند راهی عالی برای گذراندن تعطیلات طولانی باشد. با کمپ کردن شما زمان زیادی را در خارج از منزل سپری خواهید کرد، اما با توجه به اینکه در تابستان هوا گرم و عرق کردن نیز در این فصل غیرقابل انکار است، لباس پوشیدن درست در کمپ تابستانی اهمیت بسیاری پیدا میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برای پوشیدن لباس از پنبه و الیاف طبیعی استفاده کنید. این الیاف بیشتر از الیاف مصنوعی اکسیژن را از خود عبور میدهند و قابل تنفس هستند، با این نوع الیاف هوا میتواند راحتتر از طریق آنها حرکت کند؛ بنابراین وقتی هوا گرم است، اگر میخواهید تا حد امکان هوا از میان لباسهایتان عبور کند از لباسهای پنبهای و الیاف طبیعی مانند کتان و لینن استفاده کنید.
از پوشیدن برخی لباسها هم به شدت اجتناب کنید. پلی استر پارچهای است که قطعاً آن را در تابستان نباید بپوشید. ریون نیز از مواردی است که شما را گرم میکند. اما الیاف طبیعی و پنبه نسبت به سایر الیاف هم مناسبند و هم راحتتر شسته میشوند.
در کل لباسهای نخی، دامنها و پیراهنهای دکمهدار را به جای پارچههای دیگر انتخاب کنید. بسیاری از شلوارها، ساقهای دست و پا و ... از پنبه دوخته شدهاند.
۲. به رنگهای روشن بچسبید.حتما شنیدهاید که لباسهای مشکی نور خورشید را بیشتر جذب میکنند، بنابراین باعث گرمتر شدن بدن شما میشوند. شما هنگام کمپ تابستانی زمان زیادی را در معرض نور خورشید قرار خواهید گرفت و پوشیدن رنگهای تیره به نفعتان نیست. سفید و خاکستری معمولا گزینههای خوبی برای انتخاب لباس هستند.
اگر تمایل به پوشیدن تیشرتهایی با طرحهای گرافیکی بزرگ دارید، ضخامت برخی از این طرحهای گرافیکی بدن شما را سریعتر داغ میکند. از پیراهنها و تیشرتهایی استفاده کنید که طرحهای چاپی کمتری دارند. از آنجا که رنگ سفید کثیفی را راحتتر نشان میدهد، شاید رنگهای روشن دیگر مانند آبی، زرد و قرمز برای کمپینگ بهتر باشد تا احتمال کثیف شدن نیز کمتر شود.
۳. لباسهای گشاد بپوشید.وقتی عرق میکنید، لباسهای تنگ به پوست شما میچسبند، که باعث میشود هوا بین پوست و لباستان جریان نداشته باشد. پوشیدن لباسهایی که گشاد هستند اجازه حرکت به جریان هوا میدهند و شما را خنکتر نگه میدارند.
البته بهتر است لباسهایی را که خیلی سایزشان بزرگ است هم نپوشید، در هرچیزی تعادل مهم است. میتوانید یک سایز بزرگتر از حد معمول بپوشید. همچنین بهتر است از لباسهایی استفاده کنید که کمی نازکتر هستند و احساس سنگینی روی بدن شما ایجاد نمیکنند.
۴. هر روز لباس خود را عوض کنید.معمولا ما نمیتوانیم کلی لباس در سفر باخود حمل کنیم و بیشک در کمپ لباسهای محدودی با خود داریم، با این حال اگر مراقب کثیف نشدن لباستان هم باشید، جلوی عرق کردن را نمیتوانید بگیرید؛ بنابراین عوض نکردن آن گرمترتان میکند. به جز این موضوع همیشه احتمال پاره شدن و آسیب دیدن لباس در کمپ وجود دارد؛ بنابراین چند دست لباس اضافی همراه داشته باشید.
۵. شست و شو را فراموش نکنید.اگر بتوانید در کمپ دوش بگیرید که عالی است. وقتی عرق میکنید، سلولهای پوست میریزند، بنابراین بهتر است که همه آنها را بشویید و تمیز نگه دارید. در کل برخی وسایل بهداشتی مانند حوله، صابون، شامپو، مسواک و خمیردندان، دهان شویه، برس مو، وسایل اصلاح را همراه داشته باشید و دختران نیز نباید لوازم دوران پریود خود را فراموش کنند.
۶. لایه لایه لباس بپوشید.پوشیدن لباس به صورت لایه لایه مهم است. مثلا اگر زیر پیراهن اصلی خود زیرپیراهن بپوشید، شما را خنک نگه میدارد، زیرا پیراهن بالاتنه شما کمتر عرق میکند و میتواند بیشتر نفس بکشد. همچنین بهتر است گرمکن و شلوار هم در دسترس داشته باشید، زیرا معمولا صبح و شبهای تابستان خنک است و لازمتان میشود؛ بنابراین همه اینها را در کوله خود بگنجانید. یک پیراهن بدون آستین یا تاپ زیر تیشرت خود داشته باشید تا بتوانید با گرم شدن روز، لایه بالایی را کم کنید.
۷. پانچو یا بارانی را فراموش نکنید.همیشه احتمال بارش باران را بدهید و برای همین پانچو ضدآب همراهتان باشد. همچنین اگر یک جفت چکمه بارانی دارید، میتوانید آن را هنگام بارندگی یا باران بپوشید و کفشهای دیگر خود را در یک کوله پشتی قرار دهید. با این کار کفشهای اصلیتان گل آلود و خیس نمیشود و پاها و جورابهای شما هم خشک میمانند.
لباسهای خیس، کفش و شلوار خیس اگر برای مدت طولانی با آنها راه بروید، میتوانند پوست شما را اذیت کنند.
۸. مایو همراهتان باشد.برای پسرها، لباس شنا دقیقا همان شلوارک است. کمپ تابستانی ممکن است شامل شنا هم باشد، بنابراین همراه داشتن مایو برای شیرجه زدن آسان بهتر است. اینگونه بعد از شنا لباس هم نمیآورید و سریع لباس خشکتان را میپوشید.
ضد آفتاب را حتی هنگام شنا فراموش نکنید. بسیاری از برندها ضدآفتابهایی دارند که میتوانند تا ۸۰ دقیقه هم در آب دوام بیاورند، ضد عرق هستند و در چشم شما هم نفوذ نمیکنند.
۹. پیراهنهای دکمه دار بپوشید.پوشیدن پیراهن برای آقایان طوری که داخل شلوار قرار بگیرد میتواند باعث تعریق و ناراحتی بیشتر شود. فقط کافی است پیراهن را روی شلوار بپوشید و در قسمت جلو یک دکمه را برای جابه جایی هوا باز بگذارید.
۱۰. هنگام پیادهروی از خود محافظت کنید.اگر در مکانی با طبیعتی زیبا و بکر چادر بزنید و کمپ کنید، پیادهروی اجتنابناپذیر است. پوشیدن شلوار برای پیاده روی برای جلوگیری از گزش و خراشیدگی توسط برخی گیاهان اغلب خوب است. پوشیدن کفشهای محکم و یک جفت جوراب خوب هم ضروری هستند.
همراه داشتن ضد آفتاب، پماد دفع حشرات و آب نیز در پیاده روی بسیار مهم هستند. اگر برای مدت طولانی قصد گردش دارید، بدون آنها ممکن است آسیب ببینید. بسیاری از برندهای ضدآفتاب ضد عرق هستند و در چشم شما نفوذ نمیکنند، حتما از این برندها استفاده کنید. اگر یک ساعت ورزشی یا تایمر دارید، میتوانید هر چند وقت یکبار برای نوشیدن آب روی یادآوری تنظیم کنید.
۱۱. کفش جدید و نو را در اولین سفر نپوشید.بهتر است با کفشهای تازه کمی در جاهای دیگر استفاده کنید تا کمی جا باز کنند. کفشهای کاملاً جدید میتوانند باعث ایجاد تاول در پای شما شوند. از طرف دیگر، کفشهایی را هم نپوشید که خیلی قدیمی هستند. کفشهایی که در حال خراب شدن هستند برای کمپ مناسب نیستند. دمپایی یا صندل برای گذراندن وقت در ساحل یا استخر خوب است، اما برای قدم زدن در تمام طول روز گزینه مناسبی نیستند.
۱۲. لباس مناسبی برای خواب بسته بندی کنید.اگر قرار است در یک چادر که گرم نیست بخوابید، ممکن است شب سرد شود؛ بنابراین به جز لباس خواب سبک و خنک، لباس خواب ضخیمتری همراه داشته باشید تا در هر صورت آماده باشید.
۱۳. کلاه لبه پهن سر کنید.کلاههای لبه پهن برای خنک نگه داشتن سر در مقابل آفتاب عالی هستند. همچنین میتوانید روسری، دستمال سر و گردن هم باخود همراه داشته باشید و برای جلوگیری از عرق کردن و نفوذ آن در چشمها از هدبند استفاده کنید.
موهای خود را نیز خوب جمع کنید و ببندید، زیرا موهای بلند به احتمال زیاد گردن و شانههای شما را در طول تابستان بسیار گرمتر میکند.
۱۴. جواهرات نپوشید.جواهرات را در خانه بگذارید. گردنبند یا دستبند شاید ظاهرتان را زیباتر کند، اما به چند دلیل بهتر است آنها را در کمپ با خود نداشته باشید. آویزان شدن فلز پوست شما را داغتر میکند. فقط استفاده از یک ساعت ورزشی که هم گران نباشد تا گمشدنش نگرانتان کند، مناسب استو، زیرا میتواند زمان را مشخص کند و درکل مفید باشد.
منبع: همشهری آنلاین
منبع: فرارو
کلیدواژه: طبیعت گردی قیمت طلا و ارز قیمت موبایل همراه داشته باشید استفاده کنید پوشیدن لباس پیاده روی لباس ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۷۰۲۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خاطرات مهندس جعفر شریف امامی از کار در راه آهن
تین نیوز حبیب لاجوردی :
جعفر شریف امامی از مدیران عامل راه آهن بوده که کار را پس از اتمام درس از راه آهن شروع کرده و سلسه مراتب مختلف را به تدریج پیموده تا به سمت مدیرعامل راه آهن رسیده است. در اینجا خاطرات وی را که مربوط به فعالیت در راه آهن در گفتگو با پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد بیان کرده، آورده ایم:
معرفی و تحصیلاتس- قربان اگر اجازه بفرمایید اول شروع بکنیم با یک خلاصه ای: از خانواده تان، مرحوم پدرتان بفرمایید و بعد شرح بدهید رفتن تان را به اروپا و تحصیلات تان و بعد آن وقت می رسیم به موضوعات بعدی.
شریف امامی: آنچه که من راجع به خانواده ام می توانم بگویم این است که پدر من یک مرد روحانی بود و تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسۀ شرف بود و بعد از مدرسۀ شرف به مدرسۀ آلمانی رفتم آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم و بعد برای رفع احتیاجات راه آهن عده ای در حدود سی نفر از وزارت راه می فرستاد به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم. در آلمان ما در Brandenburger Zentralschule در مدرسۀ سنترال که مدرسۀ راه آهن بود هجده ماه تحصیل مربوط به رشته های مختلف راه آهن کردیم و به سه دسته تقسیم شدیم که هر دسته ای یک قسمت از راه آهن را تحصیل کردند و بعد به ایران مراجعت کردیم.
در موقع مراجعت ما را دو دسته کردند یک دسته فرستادند به راه آهن شمال که در آنجا آلمانها کار می کردند و یک دسته را به راه آهن جنوب فرستادند که آمریکایی ها بعداً برای ادامۀ ساختمان راه آهن آمدند. در آنجا مهندسی بود به نام Caroll که سر مهندس راه آهن بود.
سفر از تهران و توقف در لرستاندر اینجا خالی از فائده نخواهد بود که مختصری از وضع مسافرت خود را از تهران به اهواز شرح دهم، در آن موقع وسیلۀ مسافرت اگر عدۀ کافی بود می شد یک اتومبیل سواری دربست کرایه کرد و به مسافرت رفت و الا باید با اتومبیل باری که پست را می برد پهلوی شوفر نشسته و با پست به سفر برود. ما پنج نفر یک اتومبیل سواری کرایه کرده و به راه افتادیم. راه تا لرستان به طور عادی بود و در تمام شبانهروز مقدور بود که انسان حرکت کند، البته راه ها تماماً خاکی بود و هنوز آسفالت نشده بودند و حتی در تهران خیابآنهای آسفالت نداشت و عصرها در جوی خیابان از طرف بلدیه (شهرداری) آب جاری می کردند و سپورها با دلوی که داشتند خیابآنها را آب پاشی می کردند تا گردوخاک کمتر شود. و گاهی با مشک آب پاشی می شد که سپور مرتب می گفت پرهیز آب و از مشک آب می پاشید. در لرستان راه تازه ساخته شده بود و چون راه آهن نبود در طول راه روی ارتفاعات مشرف به جاده برج های ژاندارمری ساخته شده بود که در هر برج ۶ نفر مسلح بودند و تمام روز راه را زیرنظر داشتند و به محض اینکه تاریک می شد عبور و مرور ممنوع می شد زیرا ممکن بود که انسان مواجه با راهزن های طول راه بشود. موقعی که از لرستان عبور می کردیم ژاندرم ها در محلی که قهوه خآنهای بود جلوی مسافر را می گرفتند که در همانجا بیتوته کنند و چون ممکن بود تا قهوه خانه بعدی هوا تاریک شود مانع حرکت می شدند.
موقعی که اتومبیل به چالان چولان رسید نزدیک چهار بعدازظهر بود و جلو را گرفتند که باید همین جا بمانید و هر چه اصرار کردیم مفید قرار نگرفت لذا به متصدی قهوه خانه دستور دادیم که محلی را نزدیک رودخانه تمیز و آب پاشی کرده و تخت چوبی بگذارد که جای با صفایی بود بنشینیم، و چون همه چیز از حیث غذا و لوازم یعنی تخت سفری همراه داشتیم بساط را در آنجا پهن کرده و نشستیم. بعد از چند دقیقه سواری از دور نمایان شد که خیلی رشید و چابک به نظر می رسید، یک سرآمد نزد ما و از اسب پرید پایین و سلام کرد افسری بود به درجه نایب اول و وقتی که نشست و به او تعارف کردیم معلوم شد اول راه است و تازه افسر شده است و خود از دزدان معروف منطقه بوده و اینک از طرف سپهبد امیراحمدی فرماندۀ نیروی غرب مأمور حفاظت ۱۵۰ کیلومتر راه شده و به درجۀ افسری نائل شده است. البته خود او سواد خواندن و نوشتن نداشت و کارهای دفتری او را یک سرجوخه انجام می داد نام او عباس قونکه بود و شروع کرد از دزدی های قبل و اقدامات بعد برای امنیت منطقه و گرفتن دزدها با لهجۀ لری غلیظ تعریف کردن و فرستاد چند مرغ از ده نزدیک آوردند که سرخ کرده و با غذایی که ما داشتیم با هم خوردیم، ضمناً از جیبش کیف چرمی کوچکی بیرون آورد و در آن ستارۀ برنجی درآورد و نشان داد و گفت قصد دارم هر وقت حضرت اجل (سپهبد امیراحمدی) به اینجا بیاید اجازه بگیرم که درجه سلطانی (سروانی) داشته باشم و با ما مشورت می کرد که چگونه گزارش بدهد و جملات را تکرار می کرد تا حفظ شود. خلاصه از لرستان به بعد تا اهواز به هیچ وجه امن نبود و جز در روز زیر نظر ژاندارم ها مسافرت مقدور نبود.
مطلب دیگر که مناسب است ذکر شود وضع شهرهای خوزستان بالاخص شوشتر و دزفول و اهواز است که در آن موقع شاید در حدود ۷۵ درصد مردم تراخم داشتند و عدۀ زیادی کور بودند و از آب رودخانۀ کارون با مشگ برای خود آب حمل می کردند در محلی که دیگران مشغول قضای حاجت بودند. و در بازار شوشتر دکانی بود که هرچه نگاه کردم ندانستم که متاعش چیست وقتی پرسیدم گفتند گیوه فروشی است ولی روی گیوه ها آن قدر مگس نشسته بود که تمام سیاه به نظر می رسید و تشخیص مشکل می شد. کثافات مستراح ها در بعضی از خیابآنها از بالای بام به داخل کوچه می ریخت و با در اختیار بودن تمام عوامل توسعه از آب و آفتاب و زمین مستعد و سوخت ارزان فقیرترین و کثیف ترین افراد در آنجا دیده می شدند.
ورود به اهواز و ملاقات کارل سرمهندس راه آهن
در اهواز موقعی که ما وارد شدیم یک عده ای از رفقای ما از بعضی از مسائل تنقیداتی کردند که موجب شد کارل تلگرافی به تهران کرد و اظهار کرد که این محصلین را من اصلاً نمی خواهم همه را خواهش می کنم پس بگیرید و ما با اینها وقت اینکه سروکله بزنیم نداریم.
س- ایرادات چه بود؟
ج- راجع به ساختمان راه آهن ایراداتی گرفته بودند من جمله مربوط به ریل گذاری و از این قبیل.
س- مسئله فنی بود یا مسئله سیاسی…
ج- نه نه نه فقط فنی بود. بعد من به رفقا گفتم بنشینم یک قدری صحبت بکنیم ببینیم مصلحت ما چیست، بمانیم یا برویم چه بکنیم. بعد از بررسی هایی که کردیم به دو دلیل من و چند نفر از رفقا تصمیم گرفتیم که همانجا بمانیم، یکی اینکه در شمال هنوز مالاریا خیلی بود و من شخصاً از لحاظ مالاریا حساسیت داشتم و میل نداشتم در یک منطقه ای که مالاریا هست بروم کار بکنم. دوم اینکه در جنوب اساساً میدان کار وسیع تر بود و کارل که آنجا بود اختیارات بسیار وسیعی داشت و اعلی حضرت فقید نسبت به او فوق العاده توجه داشت برای اینکه علاقۀ شدید به پیشرفت راه آهن داشت. علیهذا اختیارات زیادی به کارل داده بود که حتی شاید از اختیارات وزیر هم زیادتر بود البته از لحاظ اداری. از این جهت من تقاضا کردم از کارل که ملاقاتش کنم و رفتم آنجا وقتی که به دفترش آمدم لباس با کراوات و پیراهن سفید داشتم. گفت با این ریخت آمد{ی} با من صحبت بکنی من اصلاً حاضر نیستم صحبت بکنم. گفتم چه جور من بیایم که شما حاضر می شوید صحبت بکنید؟ گفت باید بروید لباس کار بپوشید (اوورل آبی) آن وقت حاضرم صحبت بکنم.
س- مکالمه به انگلیسی بود یا به فارسی؟
ج- مترجم بود که این وسط یک مترجمی داشت به نام آقای علوی اهل محل بود بسیار مرد شریفی بود یک پایش را هم کوسه زده بود که شل بود ولی انگلیسیاش خیلی خوب بود و آنجا مترجم کارل او بود.
خلاصه رفتم در اهواز یک مغازۀ بزرگی بود به نام کراچی استور. در آن وقت هنوز هندوستان و پاکستان جزو مستعمرات انگلیس بود و کراچی را همه جزء هند و هر چی از پاکستانی ها بود همه را هندی می شناختیم. در کراچی استور چیزهای مختلف از اجناس خرازی و بزازی و حتی خیاطی داشت در واقع مثل یک گراندمگازان {فروشگاه بزرگ} اهواز بود در آن وقت. رفتیم آنجا و دستور دادم به یک لباس کار برایم تهیه بکند گفت لباس کار آماده دارم ولی بایستی که قدری اندازه بکنم. برای من یک دست لباس درست کرد و خریدم و آمدم فردا دومرتبه رفتم به کارل خواهش کردم که مرا بپذیرد و رفتم به دفترش و دید با لباس کار آمده ام گفت حالا حاضرم صحبت بکنم، گفت که شماها خیال نکنید که یک مقدار تئوری یاد گرفته اید من برای آن ارزش زیادی قائل هستم. من نتیجۀ کار می خواهم و بایستی بدهید که کار بکنید من همه گونه کمک می کنم ولی اگر که بخواهید بنشینید پشت میز در اداره و بخواهید همهاش با کاغذبازی و حرف وقت بگذرانید اینجا رشدی نخواهید کرد این را از حالا باید صریح بگویم. گفتم نه ما حاضریم که لباس کار هم بپوشیم و با همین لباس برویم سرکار و کار بکنیم.
گفت خیلی خوب فوراً تلفن کرد به رئیس قسمت مکانیک، Superintendent Mechanical شخصی بود به نام Moler آمد آنجا و گفت که با این شریفامامی مذاکره کرده ام و حاضر شده است که با کارمندان دیگر شما همکاری بکند و بایستی از پایین ترین مرحلۀ کار یعنی از عملگی باید شروع بکند و بیاید بالا من جور دیگر موافقت نمی کنم.
از عملگی تا نقشه خوانی و نصب کارخانه تعمیرات واگن و لکوموتیو
در آن موقع می خواستند یک کارخانۀ تعمیر درست بکنند برای تعمیرات واگن ها و لکوموتیوها و غیره و یک شخص ارمنی آنجا سرکارگر بود مرا مولر به او معرفی کرد که باید با او همکاری بکنم و او هم ملاحظه نکرد از همان روز اول با چند عملۀ عرب همراه کرد که مثلاً یک سرنردبان را یکی از آنها می گرفت و یک سرش را هم من می گرفتم تا اطمینان حاصل شود تا آماده هستیم که کار بکنیم. دو سه روزی که آنجا به این صورت شروع به کار کردم نقشه های کارخانه آمد که ماشین آلات را نصب بکنیم آنجا دیگر خود سرکارگر هم نمی توانست که خوب نقشه ها را بخواند و مجبور بود از من استفاده بکند و کارهای ریختن طرح فنداسیون ماشین آلات و پایه های مربوط به ترانسمیسون و غیره تمامش را دیگر من دستور می دادم که چه بکنند از این جهت بعد از چند روز شدم معاون سرکارگر یعنی یک قدم جلو رفتم تا بعد که کارخانه تعمیر را نصب کردیم و تمام شد، مولر مرا خواست و گفت که ما تعدادی منبع آب بایستی نصب بکنیم در بعضی ایستگاه های راه آهن برای احتیاجات آب گیری لکوموتیوها و می خواهیم اینها را مقاطعه بدهیم شما مراقبت بکنید که این کار را که می دهم به همین سرکارگر ارمنی که بکند مراقبت بکنید که قیمتش را حتیالمقدور ارزان و سریع تمام بکند تا بر آن اساس بتوانیم با او قرارداد ببندیم.
اولین کار مقاطعه کاری و اولین افزایش حقوق پنجاه درصدی
وقتی که ما شروع کردیم به نصب اولین منبع آب در اهواز که در آنجا دو تا باید نصب می شد بعد از آنکه اولی تمام شد آمدم به مولر گفتم در اینجا چون اختیاراتی نداشتم و هرچه سرکارگر می خواست می کرد صرفه جویی کامل نشده است من می توانم که منبع آب دومی را ارزان تر و سریع تر نصب بکنم. شما چون مایل بودید که حداقل قیمت و کوتاهترین زمان را به دست بیاورید من حاضرم که تعهد بکنم که این نظر را تأمین بکنم. مرا برد پیش کارل و گفت شریفامامی چنین اظهاری می کند و حاضر است. تعهد بکند که منبع آب دوم را خودش نصب بکند هم سریع تر و هم ارزان تر. کارل اعتبار محدودی کمتر از آنچه که آن سرکارگر خرج کرده بود به من داد و گفت که این اعتبار را در اختیارات می گذاریم برو هر کاری می توانی بکن ولی دیگر به من مراجعه نکن تا وقتی که منبع سوار شده باشد.
علیهذا رفتم و آن منبع را با تقریباً سه خمس قیمتی که او تمام کرده بود از لحاظ پرداخت دستمزد و در حدود چهار روز هم کوتاهتر از آنچه که او طول داده بود نصب کردم. بعد آمدم و به مولر گزارش دادم که کار منبع تمام شده است.
برخاست و آمد همراه من دید که منبع را نصب کرده ام و تمام شده است، مرا برد پیش کارل و به کارل گفت که شریفامامی منبع را سوار کرده و ارقامی را هم که گرفتم هم ارزان تر و هم زودتر تمام شده است. کارل گفت که پس می آیم خودم ببینم. آمد و خودش دید و همانجا دستور داد همۀ رؤسای ادارات بیایند به محل نصب منبع آب. رئیس حسابداری و رئیس کارگزینی کارپردازی و غیره همه آمدند.
س- رؤسای ادارات آمریکایی بودند؟
ج- نه نه، اینها فقط چند نفر رؤسای ادارات فنی آمریکایی بودند بقیه ایرانی بودند مثلاً رئیس حسابداری آقای جمال خان بود که رتبه ۹ داشت و آن وقت در خوزستان دو نفر رتبه ۹ بود یکی جمال خان بود و یکی پیشکار دارایی خوزستان. دو نفر رتبه ۹ بیشتر نبود آنجا رتبه آن وقت خیلی اهمیت داشت و کارمندانی که در راه آهن بودند تمام رتبه ۲، ۳، ۴ و اینها بودند. فقط یک نفر بود آقای فرمی که رتبه ۶ داشت و معاون جمال خان بود.
س- فرمی؟
ج- فرمی گویا آمد به آمریکا بعداً جمال خان که رتبه ۹ داشت معاون کارل بود. و فرمی هم معاون جمال خان. خلاصه اینها آمدند در بیرون اداره در فضای آزادی که ما منبع آب را سوار کرده بودیم و کارل شروع کرد به توضیح دادن که من با این جوان اول صحبت کردم و به او گفته بودم که باید از پایین شروع بکند و نشان بدهد که کار می تواند بکند تا کار مستقل بشود به او داد و از این قبیل حرف ها. حالا نشان داده است با اینکه واقعاً کارش را خوب می تواند از عهده برآید و مسئولیت های بیشتری آماده هستم که به او بدهم و حقوق را پنجاه درصد یکمرتبه اضافه کرد، بعد از جمعاً چهار پنج ماه بیشتر طول نکشیده بود که من در راهآهن شروع به کار کرده بودم.
س- مبلغ حقوق چند به چند اضافه شد؟
ج- چهارصد ریال بود شد ششصد ریال.
س- ماهی؟
ج- البته ماهی. بعد مرا کرد رئیس شعبه. تمام کارهای لوله کشی و نصب منابع آب و آهنگرخانه و نجارخانه و کارهای ساختمانی درها و پنجره ها و قالب پزی ها و غیره که برای طول راه و ایستگاه ها باید ساخته بشود همه آمد زیرنظر من.
س- این در چه سالی بود؟
ج- این در اوایل سال ۱۳۱۰ شمسی بود. در آن موقع حقوق خیلی خوبی دیگر پیدا کردم زیرا قیمت ها آنجا فوق العاده ارزان بود اگر مقایسه بکنید مثلاً از همانجایی که من لباس کار خریده بودم لباس معمولی می دادم درست کند برای من یک کتوشلوار روی اندازه می دوخت از پارچه کتانی فرمی به مبلغ چهار تومان. قیمت ها در این سطح بود یعنی یک کت وشلوار از پارچه و دوخت و غیره می شد در حدود چهار تومان و یا ما پانسیون بودیم در راه آهن به ماهی پانزده تومان یعنی ناهار و شام و چاشت و غیره همه اینها در ماه پانزده تومان میشد با سطح قیمت ها که از این قرار بود ماهی چهل تومان هم حقوق ماهیانه بود. به طوری که من از همان چهل تومان مبلغی صرفه جویی داشتم که مقداری فرش و میز تحریر و غیره بعداً برای خودم خریده بودم. به هر صورت آنجا یک شروع خیلی خوبی برای من شد که با ذوق و شوق و با علاقه شروع به کار کردم و وضع من در خود راه آهن و در وزارت راه یک وضع استثنایی در واقع شده بود که همه تا اندازه ای حتی رشک می بردند.
تاریخ انجام مصاحبه: پنج شنبه ۱۳ می ۱۹۸۲ { 23 اردیبهشت 1361 } در شهر نیویورک
آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید